دليل ديگري که «وليةاللَّه» بودن حضرت صديقه زهرا سلاماللَّهعليها را اثبات ميکند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کيفيت زيارتش، که همانند صلوات بر پيامبر اکرم و اميرالمؤمنين و حسنين و زيارات آنان است؛ يعني همانگونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زيارتشان امر شده است، نسبت به حضرت زهرا نيز در اين موارد، همگان مأمور و ماجورند. فاطمه عليهالسلام که مشمول آيهي تطهير و از اهلبيت پيامبر اکرم- يعني آلمحمد است- کيفيت صلوات بر او را رسول خدا بصراحت چنين بيان داشته است:
«لا تصلوا علي الصلوة البتراء، فقالوا: و ما الصلاه البتراء؟ قال: تقولون اللهم صل علي محمد و تمسکون، بل قولوا: اللهم صل علي محمد و آلمحمد». (1)
«بر من صلوات بتراء (ناقص، دم بريده و بريده شده) نفرستيد. سوال شد: يا رسولاللَّه صلوات بتراء (بريده شده) چيست؟ فرمود: اينکه (بر من صلوات بفرستيد و بگوييد «اللهم صل علي محمد»، ولي دربارهي آل من (2) ساکت باشيد. شما بايد بگوييد اللهم صل علي محمد و آلمحمد».
صلواتي که شامل علي، فاطمه و حسنين عليهمالسلام نباشد، مقطوع و بريده و مورد قبول خدا و رسولش نميباشد. لذا حضرت صديقهي زهرا همرديف و برابر افرادي است که جميع مسلمين باايمان جهان- از شيعه و سني- هر شبانه روز در تشهد نمازهاي پنجگانه بر او درود ميفرستند؛ و او در اين مقام، همتاي محمد بن عبداللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم، و علي و حسنين عليهمالسلام است؛ و همين لزوم صلوات بر فاطمه عليهاالسلام در هنگام اقامهي نماز يک منقبت و فضيلت ساده نيست، بلکه نشانگر مرتبهي اعلي و منصب والاي آن حضرت است که اين چنين در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون ترديد بايد فاطمه خود وليةاللَّه و داراي مقام ولايت بوده باشد، تا همرديف و همتاي اولياء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جميع مؤمنين جهان در هر زمان و مکان باشد.
پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم ميفرمايد:
«من صلي عليک يا فاطمة غفر اللَّه له والحقه بي حيث کنت من الجنة». (3)
«يا فاطمه هرکس بر تو صلوات فرستد، خداي تعالي از او درگذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند».
چنانکه در موضوعهاي قبلي مشروحا بيان شد، مقصود از تعبيرات «همدرجه شدن با رسولاللَّه»، يا «ملحق شدن به پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم در بهشت»، و يا «همسايه بودن با آن حضرت» که در روايات مکرر بکار رفته است، جمع شدن مؤمنين در مرتبهي «درجة الايمان» است که جامع تمام آن کساني است که با عقائد درست، و باايمان به آنچه از رسول خدا به ما رسيده است، از جهان رفتهاند. در آن درجه همهي مؤمنين يکسانند و در کنار هم ميباشند؛ ولي جاي هيچگونه ترديدي نيست که مراتب و درجات ديگر که شمار آنها برابر تعداد بشر و بسيار متفاوت است، کاملإ؛66ّّ ملحوظ بوده، و مقام هرکس مخصوص به خود او ميباشد.
در روايتي حضرت رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم يکي از فضائل حضرت فاطمه را چنين بيان ميفرمايد:
«... اتاني الروح؛ قال: ان فاطمه اذا قبضت و دفنت يسالها الملکان في قبرها: من ربک؟ فتقول: اللَّه ربي. فيقولان: فمن نبيک؟ فتقول: ابي. فيقولان: فمن وليک؟ فتقول: هذا القائم علي شفير قبري علي بن ابيطالب؛ الا و ازيدکم من فضلها؟! ان اللَّه قد و کل بها رعيلا من الملائکه يحفوظنها من بين يديها و من خلفها و عن يمينها و عن شمالها و هم معها في حياتها، و عند قبرها و عند موتها يکثرون الصلاه عليها و علي ابيها و بعلها و بنيها.
فمن زارني بعد وفاتي فکانما زارني في حياتي، و من زار فاطمه فکانما زارني، و من زار علي بن ابيطالب فکانما زار فاطمه، و من زار الحسن والحسين فکانما زار عليا، و من زار ذريتهما فکانما زارهما...». (4)
«... جبرئيل (روح) به نزد من آمد و گفت: هنگامي که فاطمه قبض روح ميشود و دفن ميگردد، دو ملک در قبر از او سؤال ميکنند: پروردگار تو کيست؟ ميفرمايد: اللَّه پروردگار من است. سپس ميپرسند پيامبرت کيست؟ در پاسخ ميفرمايد: پدرم. آنگاه سؤال ميکنند ولي تو کيست؟ در جواب ميگويد: علي بن ابيطالب، همين کسي که در کنار قبرم ايستاده است. (سپس پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم ميفرمايد): آيا باز هم فضائل ديگر زهرا را بيان کنم؟ (شايد پيامبر اکرم ميخواهد به اين وسيله تذکر دهد که: در اين عالم، فاطمه تنها کسي است که پدرش «رسولاللَّه» و همسرش «ولي اللَّه» است. پيامبر اکرم در ادامهي سخن خويش ميفرمايد):
همانا خداي تعالي يک دسته از فرشتگان را براي محافظت فاطمه گماشته است، تا از چهار طرف نگهبان او باشند؛ و اين ملائک در حال حيات، و هنگام مرگ او، و کنار قبرش پيوسته در خدمت او هستند، و کارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست. (يعني در منطق ملائک و لسان فرشتگان صلوات بر پيامبر اکرم و علي و حسنين همواره بايد با صلوات بر فاطمه عليهاالسلام توام باشد، و در اين منقبت نيز آن حضرت برابر و همرديف آن چهار وجود مقدس ديگر ميباشد. سپس پيامبر اکرم چنين به سخن ادامه ميدهد):
هرکس مرا بعد از وفاتم زيارت کند، مثل اين است که مرا در حال حيات زيارت کرده است؛ و کسي که فاطمه را زيارت کند، گويي مرا زيارت نموده است؛ و هرکس علي را زيارت نمايد مثل زيارت کردن حسنين است؛ و آن کسي که زيارت کند ذرية آنان را، همانند زيارت خود آنان است...».
لذا زيارت حضرت عبدالعظيم را در شهر ري، با زيارت حسين بن علي در کربلا همانند دانستهاند، (5)و اين مطلب را (که صلوات بر اهلبيت پيامبر برابر با صلوات بر پيامبر است) علماي عامه هم عنوان کردهاند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلاماللَّهعليها را، چنانکه سهيلي در کتاب الروض الانف در ذيل مطلبي مينويسد:
«و من صلي عليها فقد صلي علي ابيها». (6)
«هرکس بر فاطمه صلوات فرستد، در حقيقت بر پدر او صلوات فرستاده است».
از حديثي که نقل شد نيز وليهاللَّه بودن حضرت زهرا سلاماللَّهعليها استنباط ميشود.
1ـ الصواعق المحرقه ص 225، ينابيع الموده ص 295، رشفه الصادي ص 29.
2ـ علماي عامه اتفاق دارند که منظور از آل محمد: علي و فاطمه و حسنين است.
ابن حجر در صواعق ميگويد: يقينا لفظ آل، همسران پيامبر را در بر نميگيرد... (الصواعق المحرقه ص 225).
مامون در محاورهاي که بهمراهي علما با امام رضا عليهالسلام داشته است از حضرت پرسيد: آيا عترت پيامبر همان آل پيامبر است؟ حضرت فرمودند: بلي. مامون گفت: در احاديث پيامبر آمده است که پيامبر فرمودند: «امت من همان آل من هستند»، و صحابه هم ميگويند: «آل محمد، امت او هستند». حضرت رضا عليهالسلام از مامون و حضار پرسيدند: آيا بر آل پيامبر صدقه حرام است؟ گفتند: خير. امام رضا عليهالسلام فرمودند: تفاوت ميان آل پيامبر و امت همين است.... (امالي صدوق ص 422، عيونالاخبار ج 1/ 180، تحفالعقول ص 426، بحارالانوار ج 25/ 221).
در همين محاوره حضرت رضا عليهالسلام از مامون عباسي و علما پرسيدند: در آيهي (يس- و القرآن الحکيم- انک لمن المرسلين- علي صراط مستقيم (يس/ 1- 4) منظور خداوند از (يس) کيست؟ علما گفتند: (يس) محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم است و هيچکس در اين موضوع شکي ندارد. حضرت رضا عليهالسلام فرمودند: پس خداوند متعال به محمد و آلمحمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم فضلي عطا نموده است که کسي به حقيقت آن پي نخواهد برد مگر اينکه آن را (بخوبي) درک نمايد، خداوند بر احدي سلام نفرستاده است مگر بر انبيا، چنانکه ميفرمايد: (سلام علي نوح في العالمين (الصافات/ 79»، و ميفرمايد: (سلام علي ابراهيم (الصافات/ 109»، و ميفرمايد: (سلام علي موسي و هارون (الصافات/ 120». خداوند در قرآن نفرموده است «سلام علي آلنوح»، و نفرموده است «سلام علي آلابراهيم» و نفرموده است: «سلام علي آلموسي و هارون بلکه فرموده است: (سلام علي آلياسين (الصافات/ 130» يعني سلام بر آلمحمد. (امالي صدوق ص 426، 427، عيون الاخبار ج 1/ 185، تحف العقول ص 433، بحارالانوار ج 79/ 229).
يک تذکر: در خصوص قرائت آيهي (سلام علي آلياسين) تحريفات بسياري صورت گرفته است و در آنها سعي شده واژهي «آلياسين» بگونههاي ديگري قرائت شود. نقطهي اوج اين تحريفات اين است که ابن خالويه در کتاب مختصر في شواذ القرآن ص 128 ميگويد: «قرائت ابن مسعود (سلام علي ادراسين)، و قرائت ابي بن کعب ( سلام علي ياسين) بوده است». يعني در اين کتاب ادعا شده که در قرائت ابي اصلا کلمهي «آل» وجود ندارد! اين تحريفات حتي در دورههاي معاصر نيز ادامه يافته است، بعنوان مثال سيوطي در درالمنثور از کتاب اين ابيحاتم و طبراني و ابن مردويه نقل کرده است که ابن عباس قرائت آيه را بصورت «آلياسين» خوانده است ولي در کتاب معجم کبير طبراني- که در بيروت (دار احياء التراث العربي) بطبع رسيده است- محقق کتاب (حمدي عبدالمجيد سلفي) عبارت ابن عباس را تحريف نموده و آن را بصورت «الياسين» ضبط کرده است. خوانندگان محترم ميتوانند متن درالمنثور ج 5/ 286 را با متن معجم کبير طبراني ج 11/ 56 مقابله نمايند و خود قضاوت بفرمايند.
3ـ بحارالانوار ج 43/ 55، ج 97/ 194.
4ـ بشاره المصطفي ص 139، بحارالانوار ج 43/ 58.
اين حديث را جابر بن عبداللَّه انصاري روايت نموده است و از آنجائيکه اصل روايت نسبتا مفصل است و حاوي مناقب بسياري از حضرت فاطمهي زهرا عليهاالسلام ميباشد لذا ما متن کامل حديث را با ترجمهي آن در تعليق شمارهي 7 آوردهايم.
5ـ روايتي در کتاب کامل ابن قولويه مندرج است که متن آن چنين است:
«حدثني علي بن الحسين بن موسي بابويه، عن محمد بن يحيي العطار، عن بعض اهل الري، قال: دخلت علي ابي الحسن العسکري، فقال: اين کنت؟ فقلت: زرت الحسين بن علي عليهاالسلام. فقال: اما انک لو زرت قبر عبدالعظيم عندکم لکنت کمن زار الحسين عليهالسلام». (کامل الزيارات ص 324). مرحوم علامه اميني توضيحي دربارهي اين حديث دارند که در حاشيهي کامل الزيارات ص 307 و 324 آمده است.