فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر و حضرت زهرا

شناسه مناسبت : 2382

تعداد بازدید : 575

  دليل ديگري که «وليةاللَّه» بودن حضرت صديقه زهرا سلام‏اللَّه‏عليها را اثبات مي‏کند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کيفيت زيارتش، که همانند صلوات بر پيامبر اکرم و اميرالمؤمنين و حسنين و زيارات آنان است؛ يعني همانگونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زيارتشان امر شده است، نسبت به حضرت زهرا نيز در اين موارد، همگان مأمور و ماجورند. فاطمه عليهالسلام که مشمول آيه‏ي تطهير و از اهل‏بيت پيامبر اکرم- يعني آل‏محمد است- کيفيت صلوات بر او را رسول خدا بصراحت چنين بيان داشته است:
«لا تصلوا علي الصلوة البتراء، فقالوا: و ما الصلاه البتراء؟ قال: تقولون اللهم صل علي محمد و تمسکون، بل قولوا: اللهم صل علي محمد و آل‏محمد». (1)
«بر من صلوات بتراء (ناقص، دم بريده و بريده شده) نفرستيد. سوال شد: يا رسول‏اللَّه صلوات بتراء (بريده شده) چيست؟ فرمود: اينکه (بر من صلوات بفرستيد و بگوييد «اللهم صل علي محمد»، ولي درباره‏ي آل من (2) ساکت باشيد. شما بايد بگوييد اللهم صل علي محمد و آل‏محمد».
صلواتي که شامل علي، فاطمه و حسنين عليهم‏السلام نباشد، مقطوع و بريده و مورد قبول خدا و رسولش نمي‏باشد. لذا حضرت صديقه‏ي زهرا هم‏رديف و برابر افرادي است که جميع مسلمين باايمان جهان- از شيعه و سني- هر شبانه روز در تشهد نمازهاي پنجگانه بر او درود مي‏فرستند؛ و او در اين مقام، همتاي محمد بن عبداللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم، و علي و حسنين عليهم‏السلام است؛ و همين لزوم صلوات بر فاطمه عليهاالسلام در هنگام اقامه‏ي نماز يک منقبت و فضيلت ساده نيست، بلکه نشانگر مرتبه‏ي اعلي و منصب والاي آن حضرت است که اين چنين در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون ترديد بايد فاطمه خود وليةاللَّه و داراي مقام ولايت بوده باشد، تا هم‏رديف و همتاي اولياء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جميع مؤمنين جهان در هر زمان و مکان باشد.
پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم مي‏فرمايد:
«من صلي عليک يا فاطمة غفر اللَّه له والحقه بي حيث کنت من الجنة». (3)
«يا فاطمه هرکس بر تو صلوات فرستد، خداي تعالي از او درگذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند».
چنانکه در موضوعهاي قبلي مشروحا بيان شد، مقصود از تعبيرات «هم‏درجه شدن با رسول‏اللَّه»، يا «ملحق شدن به پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم در بهشت»، و يا «همسايه بودن با آن حضرت» که در روايات مکرر بکار رفته است، جمع شدن مؤمنين در مرتبه‏ي «درجة الايمان» است که جامع تمام آن کساني است که با عقائد درست، و باايمان به آنچه از رسول خدا به ما رسيده است، از جهان رفته‏اند. در آن درجه همه‏ي مؤمنين يکسانند و در کنار هم مي‏باشند؛ ولي جاي هيچگونه ترديدي نيست که مراتب و درجات ديگر که شمار آنها برابر تعداد بشر و بسيار متفاوت است، کاملإ؛66ّّ ملحوظ بوده، و مقام هرکس مخصوص به خود او مي‏باشد.
در روايتي حضرت رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم يکي از فضائل حضرت فاطمه را چنين بيان مي‏فرمايد:
«... اتاني الروح؛ قال: ان فاطمه اذا قبضت و دفنت يسالها الملکان في قبرها: من ربک؟ فتقول: اللَّه ربي. فيقولان: فمن نبيک؟ فتقول: ابي. فيقولان: فمن وليک؟ فتقول: هذا القائم علي شفير قبري علي بن ابي‏طالب؛ الا و ازيدکم من فضلها؟! ان اللَّه قد و کل بها رعيلا من الملائکه يحفوظنها من بين يديها و من خلفها و عن يمينها و عن شمالها و هم معها في حياتها، و عند قبرها و عند موتها يکثرون الصلاه عليها و علي ابيها و بعلها و بنيها.
فمن زارني بعد وفاتي فکانما زارني في حياتي، و من زار فاطمه فکانما زارني، و من زار علي بن ابي‏طالب فکانما زار فاطمه، و من زار الحسن والحسين فکانما زار عليا، و من زار ذريتهما فکانما زارهما...». (4)
«... جبرئيل (روح) به نزد من آمد و گفت: هنگامي که فاطمه قبض روح مي‏شود و دفن مي‏گردد، دو ملک در قبر از او سؤال مي‏کنند: پروردگار تو کيست؟ مي‏فرمايد: اللَّه پروردگار من است. سپس مي‏پرسند پيامبرت کيست؟ در پاسخ مي‏فرمايد: پدرم. آنگاه سؤال مي‏کنند ولي تو کيست؟ در جواب مي‏گويد: علي بن ابي‏طالب، همين کسي که در کنار قبرم ايستاده است. (سپس پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم مي‏فرمايد): آيا باز هم فضائل ديگر زهرا را بيان کنم؟ (شايد پيامبر اکرم مي‏خواهد به اين وسيله تذکر دهد که: در اين عالم، فاطمه تنها کسي است که پدرش «رسول‏اللَّه» و همسرش «ولي اللَّه» است. پيامبر اکرم در ادامه‏ي سخن خويش مي‏فرمايد):
همانا خداي تعالي يک دسته از فرشتگان را براي محافظت فاطمه گماشته است، تا از چهار طرف نگهبان او باشند؛ و اين ملائک در حال حيات، و هنگام مرگ او، و کنار قبرش پيوسته در خدمت او هستند، و کارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست. (يعني در منطق ملائک و لسان فرشتگان صلوات بر پيامبر اکرم و علي و حسنين همواره بايد با صلوات بر فاطمه عليهاالسلام توام باشد، و در اين منقبت نيز آن حضرت برابر و هم‏رديف آن چهار وجود مقدس ديگر مي‏باشد. سپس پيامبر اکرم چنين به سخن ادامه مي‏دهد):
هرکس مرا بعد از وفاتم زيارت کند، مثل اين است که مرا در حال حيات زيارت کرده است؛ و کسي که فاطمه را زيارت کند، گويي مرا زيارت نموده است؛ و هرکس علي را زيارت نمايد مثل زيارت کردن حسنين است؛ و آن کسي که زيارت کند ذرية آنان را، همانند زيارت خود آنان است...».
لذا زيارت حضرت عبدالعظيم را در شهر ري، با زيارت حسين بن علي در کربلا همانند دانسته‏اند، (5)و اين مطلب را (که صلوات بر اهل‏بيت پيامبر برابر با صلوات بر پيامبر است) علماي عامه هم عنوان کرده‏اند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها را، چنانکه سهيلي در کتاب الروض الانف در ذيل مطلبي مي‏نويسد:
«و من صلي عليها فقد صلي علي ابيها». (6)
«هرکس بر فاطمه صلوات فرستد، در حقيقت بر پدر او صلوات فرستاده است».
از حديثي که نقل شد نيز وليه‏اللَّه بودن حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليها استنباط مي‏شود.

 
 
  1ـ الصواعق المحرقه ص 225، ينابيع الموده ص 295، رشفه الصادي ص 29.
2ـ علماي عامه اتفاق دارند که منظور از آل محمد: علي و فاطمه و حسنين است.
ابن حجر در صواعق مي‏گويد: يقينا لفظ آل، همسران پيامبر را در بر نمي‏گيرد... (الصواعق المحرقه ص 225).
مامون در محاوره‏اي که بهمراهي علما با امام رضا عليه‏السلام داشته است از حضرت پرسيد: آيا عترت پيامبر همان آل پيامبر است؟ حضرت فرمودند: بلي. مامون گفت: در احاديث پيامبر آمده است که پيامبر فرمودند: «امت من همان آل من هستند»، و صحابه هم مي‏گويند: «آل محمد، امت او هستند». حضرت رضا عليه‏السلام از مامون و حضار پرسيدند: آيا بر آل پيامبر صدقه حرام است؟ گفتند: خير. امام رضا عليه‏السلام فرمودند: تفاوت ميان آل پيامبر و امت همين است.... (امالي صدوق ص 422، عيون‏الاخبار ج 1/ 180، تحف‏العقول ص 426، بحارالانوار ج 25/ 221).
در همين محاوره حضرت رضا عليه‏السلام از مامون عباسي و علما پرسيدند: در آيه‏ي (يس- و القرآن الحکيم- انک لمن المرسلين- علي صراط مستقيم (يس/ 1- 4) منظور خداوند از (يس) کيست؟ علما گفتند: (يس) محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم است و هيچکس در اين موضوع شکي ندارد. حضرت رضا عليه‏السلام فرمودند: پس خداوند متعال به محمد و آل‏محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم فضلي عطا نموده است که کسي به حقيقت آن پي نخواهد برد مگر اينکه آن را (بخوبي) درک نمايد، خداوند بر احدي سلام نفرستاده است مگر بر انبيا، چنانکه مي‏فرمايد: (سلام علي نوح في العالمين (الصافات/ 79»، و مي‏فرمايد: (سلام علي ابراهيم (الصافات/ 109»، و مي‏فرمايد: (سلام علي موسي و هارون (الصافات/ 120». خداوند در قرآن نفرموده است «سلام علي آل‏نوح»، و نفرموده است «سلام علي آل‏ابراهيم» و نفرموده است: «سلام علي آل‏موسي و هارون بلکه فرموده است: (سلام علي آل‏ياسين (الصافات/ 130» يعني سلام بر آل‏محمد. (امالي صدوق ص 426، 427، عيون الاخبار ج 1/ 185، تحف العقول ص 433، بحارالانوار ج 79/ 229).
يک تذکر: در خصوص قرائت آيه‏ي (سلام علي آل‏ياسين) تحريفات بسياري صورت گرفته است و در آنها سعي شده واژه‏ي «آل‏ياسين» بگونه‏هاي ديگري قرائت شود. نقطه‏ي اوج اين تحريفات اين است که ابن خالويه در کتاب مختصر في شواذ القرآن ص 128 مي‏گويد: «قرائت ابن مسعود (سلام علي ادراسين)، و قرائت ابي بن کعب ( سلام علي ياسين) بوده است». يعني در اين کتاب ادعا شده که در قرائت ابي اصلا کلمه‏ي «آل» وجود ندارد! اين تحريفات حتي در دوره‏هاي معاصر نيز ادامه يافته است، بعنوان مثال سيوطي در درالمنثور از کتاب اين ابي‏حاتم و طبراني و ابن مردويه نقل کرده است که ابن عباس قرائت آيه را بصورت «آل‏ياسين» خوانده است ولي در کتاب معجم کبير طبراني- که در بيروت (دار احياء التراث العربي) بطبع رسيده است- محقق کتاب (حمدي عبدالمجيد سلفي) عبارت ابن عباس را تحريف نموده و آن را بصورت «ال‏ياسين» ضبط کرده است. خوانندگان محترم مي‏توانند متن درالمنثور ج 5/ 286 را با متن معجم کبير طبراني ج 11/ 56 مقابله نمايند و خود قضاوت بفرمايند.
3ـ بحارالانوار ج 43/ 55، ج 97/ 194.
4ـ بشاره المصطفي ص 139، بحارالانوار ج 43/ 58.
اين حديث را جابر بن عبداللَّه انصاري روايت نموده است و از آنجائيکه اصل روايت نسبتا مفصل است و حاوي مناقب بسياري از حضرت فاطمه‏ي زهرا عليهاالسلام مي‏باشد لذا ما متن کامل حديث را با ترجمه‏ي آن در تعليق شماره‏ي 7 آورده‏ايم.
5ـ روايتي در کتاب کامل ابن قولويه مندرج است که متن آن چنين است:
«حدثني علي بن الحسين بن موسي بابويه، عن محمد بن يحيي العطار، عن بعض اهل الري، قال: دخلت علي ابي الحسن العسکري، فقال: اين کنت؟ فقلت: زرت الحسين بن علي عليهاالسلام. فقال: اما انک لو زرت قبر عبدالعظيم عندکم لکنت کمن زار الحسين عليه‏السلام». (کامل الزيارات ص 324). مرحوم علامه اميني توضيحي درباره‏ي اين حديث دارند که در حاشيه‏ي کامل الزيارات ص 307 و 324 آمده است.