تبيين نظام سياسي اسلام در غدير

شناسه مناسبت : 2600

تعداد بازدید : 646

    تعيين جانشيني براي رهبري امت اسلامي از مهمترين و عمده ‏ترين مسايلي بود که پيامبر اکرم در آخرين سال حيات، هنگام بازگشت از حجة‏الوداع، به همراهان خويش ابلاغ کرد.

    اگر چه اين اعلام عمومي، به فرمان خداوند صورت گرفت، ولي صرف نظر از جنبه آن، مي ‏توانست ‏حاکي از دغدغه طبيعي معمار و بنيانگذار مکتب نسبت ‏به آينده امت ‏باشد، اين اقدام يک ضرورت اجتماعي اجتناب‏ ناپذير بود، و از انتظارات عقلاي عالم به شمار مي ‏آمد و آن حضرت حتي در زمان حيات خويش از آن مهم غفلت نمي ‏ورزيد.

    او مي ‏دانست که جامعه بي سرپرست مانند رمه بي چوپان که هر لحظه در معرض اختلاف، گسستگي و هجوم فرصت ‏طلبان است. لذا هر وقت‏ براي جنگ يا غزوه ‏اي از مدينه خارج مي ‏شد، شهر را بدون امير و خليفه وا نمي ‏گذاشت؛ پس هنگامي که سفري ابدي در پيش رو داشت، چگونه ممکن بود امت را به حال خود واگذارد. (1)

    اين بود که در زير آفتاب سوزان بيابان تفتيده حجاز در ميان جمعي از بزرگان اصحاب، کوشيد تا رسالت‏ خويش را به پايان رساند. علماي شيعه و شماري از دانشمندان اهل سنت ‏بر اين باورند که سوره مائده، بويژه آيه‏67، آخرين کلامي بود که بر پيامبر(ص) نازل شد.

    بسياري از علماي اسلام معتقدند که آيه مزبور در روز هجدهم ذي ال‏حجه، پس از تمام شدن اعمال حجة‏الوداع در غدير خم و قبل از آنکه پيامبر علي(ع) را خليفه خود معرفي کند، نازل شده است آنها شان نزول اين آيه را انتصاب علي(ع) به جانشيني پيامبر(ص) مي ‏دانند. (2)
    و باز هنگام حرکت ‏به سوي تبوک به علي(ع) فرمود:
    "انت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي"
    نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسي است، جز اينکه پس از من پيامبري نخواهد بود.

    پيامبر(ص) با اين سخن مقام وزارت، اختصاص در دوستي، برتري بر همگان و جانشيني در زمان حيات و پس از وفاتش را براي علي(ع) ثابت کرد. زيرا قرآن کريم به تحقق همه اين موارد هارون گواهي مي ‏دهد. (3)

    ويژگيهاي علي(ع) از نگاه پيامبر(ص)

    پيامبر(ص) بارها به موقعيت معنوي علي(ع)، فضايل آن حضرت، امتيازات او بر ديگران و مقام وصايت و وراثتش تاکيد ورزيده است. آن بزرگوار در گفتار بلندي به دخترش فاطمه(س) مي ‏فرمايد:

    اي فاطمه، آيا خشنود نيستي من تو را به همسري کسي درآوردم که اسلامش پيشتر از ديگران و دانشش بيشتر از همگان است؟ براستي خداي تعالي به اهل زمين توجه فرمود، از ميان ايشان پدرت را برگزيد و او را پيغمبر قرار داد؛ دوباره به آنها توجه فرمود، از ايشان شوهرت را برگزيد و او را وصي قرار داد؛ خداي تعالي به من وحي فرمود: که تو را به ازدواج او درآورم. اي فاطمه، آيا نمي ‏داني که خداوند به خاطر بزرگداشت تو، تو را به همسري بزرگترين، بردبارترين و دانشمندترين مردان، کسي که پيش از ديگران اسلام اختيار کرد، درآورد؟

    فاطمه - عليها السلام - از اين سخنان خندان و شکفته شد، پس رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - به او فرمود:

    اي فاطمه، براستي براي علي هشت فضيلت است که مانند آن به هيچ يک از پيشينيان و آيندگان داده نشده:

    1- او در دنيا و آخرت برادر من است و اين فضيلتي است که هيچ کس داراي آن نيست؛
    2- تو، که بانوي زنان بهشتي، همسر او هستي؛
    3-دو نتيجه و زاده رحمت [حسن و حسين] که فرزندزادگان منند، فرزندان اويند؛
    4-برادرش [جعفر بن ‏ابي طالب] کسي است که با دو بال در بهشت آرايش شده و با فرشتگان هر کجا خواهد پرواز مي ‏کند؛
    5-علم اولين و آخرين نزد اوست؛
    6-او نخستين کسي است که به من ايمان آورد؛
    7-او آخرين کسي است که هنگام مرگ با من ديدار مي ‏کند؛
    8-او وصي من و وارث همه اوصياست.

    و باز رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - به علي - عليه السلام - فرمود: يا علي، با تو مخاصمه و پيکار مي ‏کنند و تو به سبب هفت ‏خصلت و فضيلت ‏بر ديگران پيروز مي ‏شوي که هيچ کس داراي آن هفت‏ خصلت نيست:

    1. تو نخستين ايمان ‏آورندگاني؛
    2. در پيکار و جهاد با دشمنان دين از همگان بزرگتر و برتري؛
    3. داناترين ايشان به روزهاي خدا هستي؛
    4. در پيمان با خدا با وفاترين و پايدارترين آنهايي؛
    5. با مردم مهربانتر از ديگراني؛
    6. در تقسيم بيت‏ المال به خاطر رعايت مساوات بر ديگران برتري داري؛
    7. در فضيلتها و مزيتها در نزد خدا از همگان برتر و بزرگتري. (4)

    احاديثي که درباره فضايل و مناقب علي از پيامبر اکرم(ص) صادر شده به اندازه‏اي است که موضوع کتابهاي بسياري گرديده و در اين مجمل نمي ‏گنجد.

    به هر حال از مجموع اين احاديث در مراحل مختلف چنين به دست مي ‏آيد:

    1- پيامبر اکرم(ص) در نخستين روزهاي بعثت، که به نص قرآن ماموريت‏ يافت‏ خويشان نزديکتر خود را به دين خدا دعوت کند، صريحا به آنان فرمود: هر يک از شما که در اجابت دعوت من از ديگران پيشي گيرد، وزير، جانشين و وصي من است.
    علي(ع) از ديگران سبقت گرفت و اسلام را پذيرفت. پيامبر(ص) از او قبول فرمود و او را وزير و جانشين خود ساخت.

    علي(ع) خود اين رويداد را اين‏گونه بازگو مي کند:
    من از همه کوچکتر بودم، عرض کردم: من وزير تو مي ‏شوم، پيغمبر دستش را به گردن من گذاشته، فرمود: اين شخص برادر، وصي و جانشين من است، از او اطاعت کنيد. مردم مي ‏خنديدند و به ابوطالب مي گفتند: تو را امر کرد که از پسرت اطاعت کني! (5)

    2- پيامبر اکرم(ص) مکرر تصريح فرمود: که علي(ع) در گفتار و کردار خود از خطا و گناه مصون است، هر سخني که بگويد و هر کاري که انجام دهد با دعوت ديني مطابقت دارد و داناترين مردم به معارف و شرايع اسلام است.
    راويان عامه و خاصه نقل کرده ‏اند که، پيامبر(ص) فرمود: علي هميشه با حق و قرآن است و حق و قرآن هميشه با اوست و تا قيامت از هم جدا نخواهند شد. (6)

    3- مجاهدتها و خدمات علي(ع) او را از ديگر صحابه همواره ممتاز گردانيد، خوابيدن او در بستر پيامبر در شبانگاهان هجرت و فتوحات او در بدر، احد، خندق و خيبر زبانزد همگان بود.

    4- در غدير خم پيامبر(ص) علي(ع) را به ولايت عامه مردم نصب و معرفي کرد و او را مانند خود سرپرست مؤمنان قرار داد. (7)

    رحلت پيامبر و منازعات سياسي

    هر چند رحلت پيامبر و منازعات دامنه ‏دار اصحاب براي تصدي خلافت امري اسف ‏انگيز و فاجعه ‏آفرين است، اما پيامي مهم دارد و آن اينکه مساله رهبري و حکومت از روشن ‏ترين و بديهي ترين نيازهاي جامعه اسلامي است؛ نيازي که صحابه پيامبر يکصدا براي تحقق آن قيام کردند، هيچ کس در لزوم آن ترديد روا نداشت و تنها مصداق و شيوه تعيين آن مورد اختلاف واقع شد.

    شيعيان معتقد بودند که انتصاب علي(ع) به خلافت از سوي پيامبر، نه تنها به موجب نص صورت گرفته است، بلکه از جهت عقلي هم از پذيرش آن گريزي نيست؛ زيرا عقل نمي ‏تواند بپذيرد که رهبري در باره کوچکترين مسايل فردي و اجتماعي با پيروان خويش سخن بگويد اما مهمترين مساله جامعه را در پرده ابهام و سکوت باقي گذارد.

    همچنين شيعيان ادعاي تمسک به راي اکثريت و يا اجماع امت در موضوع خلاف را بي ‏وجه مي ‏دانند، خصوصا اگر کسي بخواهد آن را به گفتار و کردار پيامبر(ص) نيز مستند سازد؛ زيرا ارجاع به راي اکثريت و يا واگذاري امر امت ‏به اهل «حل و عقد» از سوي کسي که جز وحي سخن نمي ‏گويد امري شايسته به نظر نمي ‏رسد.

    البته آنچه در سقيفه اتفاق افتاد، نه راي اکثريت ‏بود، نه انتخاب اهل حل و عقد، براي اينکه نه راي ‏گيري عمومي در کار بود و نه آنها که خليفه تعيين کردند همه اهل حل و عقد به شمار مي ‏آمدند، به ويژه آنکه بسياري از صحابه بزرگ رسول خدا(ص) مانند ابن ‏عباس، زبير، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار در اين انتخاب حضور نداشتند و بشدت با آن مخالف بودند. همه مي دانند حتي بيعتي که انجام شد در سطحي گسترده و عمومي نبود و تنها به تني چند از متنفذين و سران قبايل اختصاص داشت. (8)

    خليفه دوم، با آنکه خود بنيانگذار اين خلافت ‏بود، مي ‏گفت:
    «هر کس به چنين طريقي متوسل شود شايسته بيعت نيست و هر کس چنين بيعتي کند باطل خواهد بود». (9)

    اهل سقيفه حتي به همان شيوه که خود ابداع و عمل کردند وفادار نماندند، بلکه سالياني بعد، خليفه اول رسما عمر را به جانشيني خود برگزيد.
    در پي اين عمل خليفه اول، چنين پرسشي پديد آمد: اگر تعيين جانشين امري ‏جايز است، چرا بر پيامبر روا نبود و اگر جايز نيست، چرا خليفه بدان دست ‏يازيد؟

    نظام رهبري در مکتب اهل ‏بيت(ع)

    بسياري از صحابه پيامبر با استفاده از مفاد آياتي چون:
    و جعلنا ائمة يهدون بامرنا و کانوا باياتنا يوقنون.
    و جعلنا ائمة يهدون بامرنا لما صبروا...
    و ... قال اني جاعلک للناس اماما. (10)

    و همچنين با استناد به قول و فعل پيامبر بر اين باور شدند که امام و پيشواي جامعه بايد از سوي خدا و به وسيله پيامبر(ص) معرفي و معين شده، معصوم و از هر عيب و نقص خلقي و خلقي و سببي پيراسته باشد. و در خانداني پاک و پاکدامن تولد يافته باشد. بنابر اين در عرف خاص شيعيان: «امام‏» رهبري سياسي، فکري، اخلاقي را در بر مي ‏گيرد و اداره امور اجتماعي، راهنمايي و ارشاد فکري و آموزش ديني و تصفيه و تزکيه اخلاقي از او انتظار مي رود. (11)

    چنين شخصي مسلما بايد از رذايل اخلاقي وارسته، به فضايل آراسته و در دانش و بينش و بردباري و ساير صفات متعالي سرآمد همگان باشد.

    «الامام المطهر من الذنوب، المبراء عن العيوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم‏» (12)

    امام در سايه اين ويژگيها که ارشاد و هدايت امت را عهده ‏دار مي ‏شود، اما روشن است که به هنجار آوردن ملت، بدون نظام و برنامه و مديريت نيرومند، هرگز ممکن نيست. از اين رو امامت را «نظام دين و دنيا» دانسته‏ اند:

    هشتمين پيشواي ما حضرت رضا(ع) مي ‏فرمايد:
    ان الامام نظام الدين، عز المسلمين، غيظ المنافقين و بوار الکافرين؛    امام سبب برپايي نظام دين، خشم منافقين و نابودي کافرين است.

    آرمان طرفداران مکتب اهل بيت پيامبر اين بود که چنين کسي بر جامعه اسلامي حکومت کند. و آنها در سايه چنين آرمان بلندي همواره بر سلاطين فاسد و ستمگر شوريده ‏اند.

    متفکر معروف عراقي دکتر علي الوردي در اين باره مي ‏نويسد:
    شيعه ائمه خود را معصوم از گناه (پيراسته از فساد اخلاقي و سياسي و اجتماعي) مي دانند و اين عقيده يعني اصل عصمت، نتايج اجتماعي و عملي سترگي در پي داشت؛ زيرا غير مستقيم انتقادي از ستمگري‏ هاو تباهکاري ‏هاي خلفا، سلاطين و قدرتمندان بود.
    شيعيان، که اعتقاد به عصمت دارند، با عصمت ائمه خود، گناهان بزرگ ستمکاران و فرمانروايان را مورد حمله قرار مي ‏دادند و ائمه خود را به عنوان نمونه تمام‏ عيار عصمت و پاکدامني در برابر آنان مي ‏گذاشتند. تشيع، مانند هر مسلک انقلابي، ريشه فساد و تباه روزي و سياه روزگاري جامعه را در سازمان حکومت جستجو مي ‏کند و ناآگاهان و شناخت‏ نايافته‏ ها (توده غافل و ناآگاه) را مسؤول و مقصر نمي ‏شناسد.

    اعتقادي که شيعيان در باره امامت دارند هميشه آنها را به قيام بر ضد حکومتها واداشته است؛ زيرا هر حکومتي در هر سيستمي؛ از نظر شيعه ستم‏ کيش و بيدادگر فرمان است. شيعيان تنها حکومتي را بر حق مي ‏دانند و از آن رضايت دارند که امامي معصوم از آل علي آن را اداره کند.

    اين عقيده موجب دوام و استحکام دشمني ميان شيعيان و صاحبان قدرت شده و بر اين اساس بود که شيعه را گاهي به زندقه و الحاد متهم مي ‏ساختند. رافضي بودن، معني تلويحي و ضمني آن، عبارت از رفض (رد و انکار) دين و دولت ‏بود و دوره‏اي بر مسلمين گذشت که اگر به زندقه يا کفر يا الحاد متهم مي ‏شدند، بهتر از آن بود که به تشيع يا رفض متهم شوند و نشانه ‏هاي آن تا امروز بر جاي مانده است. (13)

    بحقيقت اصل عصمت و همچنين انديشه ضرورت تنصيص امامت و رهبري از جانب خدا و پيامبر و حصر اين رهبري در خاندان علي، درفش فکري و پرچم مقاومت ‏سياسي و مبارزه معنوي گروههاي مخالف و انقلابي جامعه عليه خلفا و صاحبان امتيازات سياسي و اجتماعي بود. حتي بارتلس، محقق و مورخ روسي، نيز مي ‏پذيرد که نهضت ها اغلب از آنجا آغاز مي ‏شد که داعيان از جانب مدعيان امامت ‏به قصد متشکل ساختن پيروان در روستاها و ميان قبايل و عشاير ظاهر مي ‏شدند و مخفيانه به کساني که مورد اعتماد بودند، تلقين مي کردند که قدرت و حکومت امويان و يا عباسيان از شيطان است و اميرالمؤمنين واقعي از اولاد علي - عليه السلام - ظهور کرده، زمين را از قسط و عدل پر خواهند کرد، چنانکه از جور و ستم پر شده است. (14)

    به گزارش قاضي نعمان، در طول قرن هشتم تا نهم ميلادي در اصفهان، هرات، خراسان، فارس، ري و نقاط ديگر صد و نه جنبش به رهبري فرزندان علي برپا شد و همه آنها مدعي بودند که «علم حقيقي‏» محمد(ص) و کليد گنج اسرار رسالت نزد آنها و مسند خلافت‏ حق آنهاست‏». (15)

    اما بايد دانست که غيبت امام معصوم هرگز به معناي تعطيل شدن نظام ديني نيست؛ زيرا اولا اجراي بسياري از احکام اسلامي متوقف بر وجود نظام است و ثانيا حفط کيان اسلام و مسلمين بدون برخورداري از قدرت و حاکميت دين ممکن نيست. در عصر غيبت اين مسؤوليت ‏به عهده کسي است که از نظر علم و عدالت و ديگر ملاک ها از ديگران به امام معصوم(ع) نزديکترباشد.

    محمدجواد صاحبي

****************************************************
    پي ‏نوشت ها:


    1- براي آگاهي بيشتر رجوع شود به کتاب «ماجراي سقيفه‏» نوشته محمدرضا مظفر، ترجمه سيد غلامرضا سعيدي، ص‏39.
    2- سوره مائده، آيه‏67.
    3- براي آگاهي بيشتر رجوع شود به کتابهاي «علي در قرآن و حديث‏» و «تجلي امامت‏» تاليف سيد علي ‏اصغر ناظم ‏زاده.
    4- ارشاد، ج 1، ص 32.
    5- طبري، ج 2، ص‏63.
    6- غايه ‏المرام، ص‏539.
    7- براي آگاهي از منابع حديث غدير، رجوع شود به دو کتاب «عبقات ‏الانوار، ميرحامد حسين هندي‏» و «الغدير، عبدالحسين اميني.»
    8- تاريخ يعقوبي. ج 2، ص‏103 و106؛ مروج الذهب. ج 2، ص‏307 و 352.
    9- کنزالعمال، ج‏3، ص‏2326.
    10- سجده، آيه 24؛ انبياء، آيه‏73؛ بقره، آيه 124.
    11- پيشواي صادق، آيت ‏الله خامنه‏اي، ص 70 و 71.
    12- اصول کافي، ج 1، ص‏387؛ اين حديث در عيون الاخبار و تحف العقول نيز آمده است.
    13- وعاظ السلاطين، ص 302 و303.
    14- ناصرخسرو و اسماعيليان، بارتلس، ص‏76.
    15- همان کتاب، و نيز بنگريد به کتاب حکومت اسلامي از ديدگاه نائيني، حميدرضا مستعان، ص 8 - 10.