فضايل و مناقب امام حسين عليه السلام سيد محسن امين
امام حسين (ع) در سايه عنايت و تربيت رسول الله (ص)، فصيحترين مرد عرب قرار گرفت.پدرش امير المؤمنين (ع)، کسي که سخن او پس از پيامبر (ص) بالاتر از کلام مخلوق و پايينتر از کلام خالق بود.مادرش فاطمه زهرا (س) که خود از چشمه نطق و بيان پدرش رسول خدا (ص) سيراب گشته بود.بنابراين جاي شگفتي نيست، که بگوييم هيچ کس در فصاحت و بلاغت به پايه آن حضرت نميرسيد.خطابه او در روز عاشورا که مصائب و مشکلات سراسر وجودش را احاطه کرده و غم و اندوه از هر سو وي را در تنگنا قرار ميداد، با اين وصف هرگز نلرزيد و اضطراب و پريشاني به خود راه نداد، و اين خود نشانگر آن است که بيان او فصيحتر و سخن او بليغتر از هر کس بوده است، و در اجتماع مردم کوفه با دلي قوي و قلبي ثابت و بياني گويا به سخن پرداخت، چنان که گويي بيانش چون سيلي است خروشان که دشمن را از پا در ميآورد.سخني که در بلاغت و رسايي کلام تا آن زمان هرگز شنيده نشده و بعدا نيز شنيده نخواهد شد.تا آنجا که دشمن او با شنيدن سخنان کوبنده او مردم را از اين امر بازداشت و گفت: واي بر شما .او فرزند همان پدر است.به خدا قسم، چنانچه يک بار ديگر بدين ترتيب براي شما سخن بگويد، هرگز قادر به آزار و يا محاصره او نخواهيد بود.
قهرمان مبارزه با ظلم و ستم
امام حسين (ع) تنها قهرماني است که در مبارزه با ستم و مقاومت در برابر ظلم و آسان شمردن مرگ در راه حق و عزت و شرافت انساني گوي سبقت را از ديگران ربوده است، و درباره او ضرب المثلها ساخته و در ياد او قهرماناني به وجود آمده است.در بزرگي و بلندي مقام والاي او، کتابها طبع و نشر شده و خطابهها ايراد گرديده و اشعار بسياري سرودهاند.
او بزرگ مردي است که هر فرد آزادهاي که داراي همتي بلند باشد و در هر عصر و زمان بخواهد در برابر ظلم و بيدادگري ايستادگي کند شايسته است که از آن حضرت پيروي نمايد و در مکتب وي درس زندگي بياموزد، و آن کس که از ذلت و خواري گريزان و پذيراي ظلم و ستم نيست ميبايست در جاده آن حضرت گام سپارد.
فداکاري و از خود گذشتگي امام حسين (ع) چنان بود که عقول را به حيرت واداشت و دلها را به دهشت انداخت و نفوس بشري را از خود بي خود ساخت و قلبها را اسير خود کرد.
کدام قهرماني را ميشناسيد که در بزرگي و بلندي مقام و در مبارزه با ستم اين گونه در برابر ظلم بايستد و هرگز سستي به خود راه ندهد.کدام بزرگمردي را سراغ داريد که اين چنين عقول و ارواح و قلوب جهانيان را مسخر خود سازد.در ميان ملل جهان هرگز همانند او و حتي مشابه اين پيشواي بزرگ ديده نشده است.
چنان که ميبينيم، در قرنهاي عديده و نسلهاي متوالي عظمت امام حسين بن علي (ع) جهانيان را به شگفتي و حيرت واداشته، تا آنجا که نداي الهي او همچنان جاويد و سرمدي باقي مانده است.او که به تاريخ مبارزه و جهاد مردان حق جلوه ابدي و شکوه جاوداني بخشيد، از بيعت با يزيد بن معاويه امتناع ورزيد، بدين علت که وي را مردي ميگسار و سرگرم کنيزان و رامشگران و بازي با ميمونها ميدانست و امام معتقد بود کسي که به کفر و الحاد تظاهر کند و دين را مورد تحقير و تمسخر قرار دهد، هرگز شايسته حکومت بر مسلمانان نخواهد بود.چنان که به مروان بن حکم ميفرمايد: زماني که امت اسلامي به اين مصيبت گرفتار آيد و مردي چون يزيد حکومت مسلمين را در دست گيرد با اسلام بايد خداحافظي کرد، و در جاي ديگر به برادر خود محمد بن حنفيه ميگويد:
به خدا سوگند، چنانچه در تمام جهان براي من هيچ گونه جايگاه و پناهگاهي وجود نداشت، باز هم اعلام ميکردم که زير بار بيعت با يزيد بن معاويه نخواهم رفت.
ذکر اين نکته لازم است که آن حضرت، موقعي اين سخن را بيان داشت که اگر با يزيد بيعت ميکرد، امکانات فراوان و لذايذ بيشماري در اختيارش قرار ميدادند و به تعظيم و تکريم وي ميپرداختند.ايادي حکومت وي را گرامي ميداشتند و هرگز با اراده و فرمان او مخالفت نميکردند، و اين، بدان جهت بود که يزيد، به مقام و منزلت او در ميان مسلمين به خوبي آگاه بود.از يک سو از مخالفت با او به شدت در هراس بود، و از سوي ديگر هشدار معاويه که قبلا به فرزند خود يزيد درباره امام حسين (ع) داده و وي را از مخالفت با امام بر حذر داشته بود، او را نگران ميساخت.
امام حسين بن علي (ع) که بر تمام علايق و لذايذ حيات پانهاده و هدفش مبارزه با ظلم بود، از اين امر امتناع ورزيد و زير بار بيعت با يزيد نرفت و فرمود:
ما اهل بيت پيامبر و منبع وحي و رسالت هستيم و خاندان ما مرکز رفت و آمد فرشتگان است .خداوند ما را در آفرينش بر ديگران مقدم داشت، و ختم نبوت را در خانواده ما قرار داد .در حالي که يزيد مردي فاسق و شرابخوار و قاتل است، و هرگز کسي همانند من با يک چنين فردي بيعت نخواهد کرد.
بدين ترتيب امام حسين (ع) با خانواده، همسر و فرزندان خود از مدينه خارج گشت و راه اصلي را در پيش گرفت.اهل بيت آن حضرت به وي گفتند، بهتر است از راه ديگري حرکت کنيد تا از دستيابي ديگران مصون باشيد.امام (ع) از اين امر خودداري کرد.بزرگواري او بالاتر از اين بود که ناتواني و هراسي از خود نشان دهد.پس در پاسخ آنها گفت: به خدا قسم، هرگز از راه اصلي خارج نخواهم شد، تا آنچه را که اراده خداوندي است انجام گيرد.
زماني که حر بن يزيد رياحي در برابر امام حسين (ع) ايستاد و گفت: من به تو هشدار ميدهم، چنانچه جنگ را آغاز کني، ما نيز مبارزه خواهيم کرد، و جان خود را از دست خواهي داد، آن حضرت قاطعانه پاسخ ميدهد و به وي خاطر نشان ميسازد که مرگ در راه حق و رسيدن به عزت و شرف از هر چيز آسانتر است، و ادامه داده به وي ميگويد: تو مرا به مرگ تهديد ميکني.آيا کار شما بدينجا کشيده که به کشتن من اقدام کنيد؟
باز هم ميگويم پاسخ من همان است که برادر اوس گفته است.به اين ترتيب که وي تصميم گرفت به ياري رسول الله ص برود.در اين اثنا پسر عمويش وي را از کشته شدن بيم داد و گفت: به کجا ميروي؟ تو در اين راه کشته خواهي شد.پس در پاسخ پسر عموي خود اشعاري به اين شرح گفت:
سامضي و ما بالموت عار علي الفتي
اذا ما نوي حقا و جاهد مسلما
اقدم نفسي لا اريد بقاءها
لتلقي خميسا في الوغي و عرمرما
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
کفي بک ذلا ان تعيش فترغما
به من ميگوييد، مرو، اما خواهم رفت.ميگوييد کشته ميشوم.مگر مردن براي يک جوانمرد ننگ است؟ مردن آن وقت ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد براي آقايي و رياست کشته بشود که ميگويند به هدفش نرسيد.اما براي آن کسي که به منظور اعلاي کلمه حق و در راه حق کشته ميشود که ننگ نيست.زيرا در راهي قدم برميدارد که صالحين و بندگان شايسته خدا قدم برداشتهاند.پس چون در راهي قدم برميدارد که با يک آدم هلاک شده بدبخت و گناهکار مانند يزيد مخالفت ميکند بگذار کشته بشود.
من جان خود را فدا ميکنم و هرگز بقاي آن را خواستار نيستم، و به زودي در ميدان جنگ شرکت خواهم کرد.شما ميگوييد کشته ميشوم يکي از اين دو حال بيشتر نيست، يا زنده ميمانم يا کشته ميشوم.چنانچه زنده ماندم پشيمان نيستم و کسي نميگويد، تو چرا زنده ماندي.و اگر در اين راه کشته بشوم، احدي در دنيا مرا ملامت نخواهد کرد، اگر بداند که در چه راهي رفتهام.در حالي که براي بدبختي و ذلت تو کافي است که زندگي بکني اما دماغت را به خاک بمالند.
حسين بن علي (ع) فرمود: با صراحت ميگويم.وحشت و ترس از مرگ براي من هرگز معني و مفهومي ندارد و به خاطر پايدار ماندن مباني شرف و فضيلت و پيروز گرداندن حق و عدل چيزي را آسانتر از مرگ نمييابم.
مرگ در راه عزت و شرف را حيات جاويد ميبينم و زندگي با ذلت و خواري چيزي جز مرگ نخواهد بود.
و باز ادامه داده ميگويد: آن کس که مرا از کشته شدن بيم ميدهد چه خطا و اشتباه بزرگي مرتکب شده و چه گمان نابجايي دارد.شرافت و عزت و همت من بالاتر از آن است که با ترس و وحشت از مرگ تن به ذلت و خواري دهم، و خود را از ميدان مبارزه با ظلم و ستم دور سازم .و باز بدانها خاطر نشان ميسازد که بالاترين اقدامي که ميتوانيد انجام دهيد کشتن من است، و من ميگويم، مرگ در راه خدا چه گوارا و شيرين است، اما نابودي مجد و بزرگواري و عزت من، براي شما هرگز امکان پذير نخواهد بود.پس بدين ترتيب مرا از کشته شدن چه باک؟
او کسي است که ميفرمايد: «موت في عز خير من حياة في ذل»
مردن با عزت و شرافت از زندگي با ذلت به مراتب بهتر است.
از شعارهاي روز عاشوراي امام حسين (ع) در واقعه کربلا يکي اين است:
الموت خير من رکوب العار
و العار اولي من دخول النار
و الله من هذا و ذا جاري
مرگ بهتر از ننگ و ننگ نيز به مراتب بهتر از آتش است، خداوند بر هر يک از اين دو ناظر خواهد بود.
و آنگاه که در کربلا وي را از هر طرف به محاصره درآورده و به او پيشنهاد ميکنند که تسليم حکومت شود و بيعت با يزيد را گردن نهد.وي با تندي ميگويد: به خدا قسم که من هرگز بيعت با يزيد را نميپذيرم.من هرگز نه دست ذلت به شما ميدهم و نه مانند بردگان فرار ميکنم.
آري اين حسين بن علي است که مرگ را بر زندگي با ذلت ترجيح ميدهد، و براي رهايي از ننگ کشته شدن را انتخاب ميکند.او در مقابل لشگر دشمن ميايستد و فرياد ميزند اين زنازاده پسر زنا زاده (عبيد الله زياد) مرا بر سر دوراهي نگاه داشته است.مرگ يا ذلت.آيا من تن به ذلت بدهم؟ هيهات که ما زير بار ذلت برويم! هرگز من تن به خواري نميدهم.خدا و رسول و کساني که در دامانهاي پاکيزه تربيت يافتهاند، پستي را نميپسندند.دور باد ذلت از کساني که صاحب روح منيع و بيني غيرتمندند.ما هرگز بندگي فرومايگان را بر قتلگاه کريمان و رادمردان اختيار نميکنيم و مرجح نميداريم.
امام حسين (ع) با فداکاري و جانبازي به سوي مرگ ميرود.فرزندان و کودکان و خانواده خود را همراه ميبرد، تا با جانبازي و وفاداري به عهد خود از دين جدش با آغوشي باز و روحي بخشنده و گذشت و بي آنکه کمترين ترديدي به خود راه دهد، پاسداري و نگهباني کند.و چنان که گويي سخنش از دل برميخيزد در برابر دشمن ميايستد و ميگويد:
ان کان دين محمد لم يستقم
الا بنفسي فيا سيوف خذيني
چنانچه دين محمد ص جز با کشتن من پايدار نميماند، پس اي شمشيرها بر فرق من فرود آييد .
مدايني ميگويد: موقعي که امام حسن (ع) با معاويه پيمان صلح را امضا کرد.امام حسين (ع) رو کرد به او و گفت: اين قرار داد براي من سخت ناگوار است.بهتر آن بود که همان روش پدرم علي (ع) را به اجرا در ميآوردي.تا آنجا که برادرم به ناچار به اين امر تن در داد .و صلح با معاويه را پذيرفت.و من هرگز خوشنود نبوده و همانند کسي که بيني او را ببرند و او درد و رنج را تحمل کند، از برادر خود اطاعت و پيروي کردم و از جان و دل پذيرفتم .ابن ابي الحديد مينويسد:
سرور آزادگان و قهرمان مبارزه با ظلم و ستم و تنها کسي که درس بزرگواري و علو همت به همه انسانها بياموخت، و در برابر زندگي توأم با ذلت، مرگ در سايه شمشير را انتخاب کرد، ابو عبد الله حسين بن علي بن ابي طالب (ع) بود.هر چند که به وي پيشنهاد کردند و گفتند که خود و يارانش در امان خواهند بود.اما او زير بار اين ذلت نرفت و ننگ را از خود دور ساخت.او با اينکه به خوبي ميدانست که ابن زياد وي را نخواهد کشت.با اين وصف بکوشيد تا از ديدار با ابن زياد، همراه با خواري به شدت دوري جويد.و اين تنها حسين بن علي (ع) بود که زير بار ستم نرفت و مرگ را برگزيد.و من از يحيي بن زيد علوي بصري که خود عالمي وارسته بود شنيدم که ميگفت: اشعار ابي تمام که گويند درباره محمد بن حميد طائي سروده بايستي اذعان کرد که حسين بن علي (ع) را در نظر داشته است:
و قد کان فوت الموت سهلا فرده
اليه الحفاظ المر و الخلق الوعر
و نفس تعاف الضيم حتي کأنه
هو الکفر يوم الروع او دونه الکفر
فأثبت في مستنقع الموت رجله
و قال لها من تحت اخمصک الحشر
تردي ثياب الموت حمرا فما اتي
لها الليل الا و هي من سند س خضر
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه نيز آورده است:
کدام قهرماني را ميشناسيد که همانند حسين بن علي (ع) اين گونه از خود شجاعت و شهامت نشان داده باشد.چنان که دربارهاش گفتهاند، در واقعه کربلا آنگاه که همه برادران و فرزندان و ياران خود را از دست داد، با اين وصف چون شير ميغريد و سواران نامي را به خاک هلاکت ميانداخت.کدام قهرماني را ميشناسيد که اندکي زير بار ستم نرفته باشد و همانند او در برابر ستمگران تسليم نگردد.و با اينکه به وي امان دادند، باز هم جهت نابودي ستم و ستمگران در ميدان نبرد بر دشمن بتازد.فرزندان و برادران و ياران خود را در اين راه فدا کند، و سرانجام خود نيز به شهادت برسد.
حسين بن علي (ع) بزرگ مردي است که بايد قوم عرب وي را پيشواي خود قرار دهند و همه کس درس شهامت و مبارزه با ظلم را از آن حضرت بياموزند.
شجاعت امام حسين (ع)
اما درباره شجاعت و دليري امام حسين (ع) همين بس که نه تنها تا کنون نظير آن از هيچ سردار جنگي و هيچ قائد و پيشوايي ديده نشده بلکه در آينده و الي الابد نيز ديده نخواهد شد.
او کسي بود که در ميدان نبرد همچنان با پايداري و استقامت به مبارزه پرداخت و در نبردي عظيم با ظلم و کفر و تحمل رنج و ناراحتي بسيار دشمن را نابود ساخت و سرانجام خود نيز به شهادت رسيد.برخي از راويان درباره او گفتهاند: در بلندي مقام و شخصيت انساني در هيچ دوره و زماني مانند حسين بن علي (ع) ديده نشده است.وي با اينکه فرزندان و خاندان و يارانش به شهادت رسيده و از هر سو درمانده گشته بود، با اين وصف خود با قلبي استوار و روحي قوي و شهامتي بي نظير جنگ را ادامه ميداد.به خدا قسم هرگز در گذشته و حال همانند او ديده نشده است.
هر چه افراد دشمن وي را محاصره ميکردند و کار را بر او سختتر ميساختند، او نيز با شمشير بران خود از چپ و راست به آنان هجوم ميبرد و بر قلب دشمن ميتاخت، چنان که گويي همه آنها چون گوسفنداني از برابر آن حضرت ميگريختند او بر صفوف دشمن حمله ميبرد، و آنها نيز همچون دستههاي ملخ به اطراف ميدان نبرد ميگريختند.
او بود که در لحظات پايان جنگ در حالي که سراسر بدنش مجروح گشته و از اسب بر زمين افتاده بود، باز هم با پاي پياده همچون سواري شجاع نبرد را ادامه و افراد دشمن را به شدت در فشار و سختي قرار داد و پهلوانان را ناتوان ساخت.در اين اثنا رو کرد به سپاه دشمن و گفت: آيا اين همه جمعيت سزاوار است که بر يک نفر حمله بريد؟
اوست که در لحظات بين مرگ و زندگي، چنان بيم و هراسي در ميان پهلوانان انداخت، و آنگاه که خولي، تصميم گرفت که سر مبارک آن حضرت را از تن جدا سازد، ترس و وحشت وي را فرا گرفت و لرزه بر اندامش افتاد و ضعف و ناتواني بر وجودش مستولي شد.
شاعر معروف، سيد حيدر حلي درباره او چنين ميگويد:
عفيرا متي عاينته الکماة
يحتطف الرعب الوانها
فما اجلت الحرب عن مثله
قتيلا يجبن شجعانها
امام حسين (ع) تنها کسي است که هرگونه رنج و مصيبت را با شکيبايي و صبر تحمل کرد و در برابر نيزهها و شمشيرها و خنجرها بايستاد.زره آن حضرت از شدت پرتاب تيرها همچون پوست خار پشت گشته بود، تا آنجا که گويند يکصد و بيست نيزه بر لباس آن حضرت وجود داشت و بر بدن مطهرش سي و سه تير و سي و چهار زخم در اثر ضربت شمشير ديده ميشد.
کتاب: سيره معصومان، ج 4، ص 80
نويسنده: سيد محسن امين
ترجمه: علي حجتي کرماني