جلوه هاي آزادگي و شکست ناپذيري عاشورا در نگاه دانشمندان

شناسه نوشته : 4157

1370/01/01

تعداد بازدید : 1184

شکوه صلابت و آزادگي نهضت عزّت ساز عاشورا در نگاه دشمن

جلوه هاي آزادگي و شکست ناپذيري عاشورا در نگاه دانشمندان

نهضت عزّت آفرين عاشورا از آغاز تا انجام و تا هماره تاريخ، دانشگاه عزّت و صلابت و چشمه سار شکوه و آزادگي است، و در منطق و پيام، موضعگيري و روشنگري، ديدار و خطبه، سند و نامه و هر پيک و سفيرش گوهر کمياب عزّت و آزادگيِ مورد نظر قرآن و پيامبر و همه آزادمنشان ـ از هر مذهب و تاريخي ـ موج مي زند.
اين دريافت، نه تنها دريافت و باور دوست و آشنا، بلکه هر پژوهشگر بي طرف و بيگانه و حتي مخالف نيز هست; براي نمونه:

1ـ دانشمند نامدار اهل سنت «ابن ابي الحديد» در اين مورد نوشته است:

" سالار پرشکوه شکست ناپذيران روزگار و قهرمان کساني که در برابر ذلّت و تحقير سر فرود نياورده، و به عصرها و نسلها درس جوانمردي و شرافت و مرگ پر افتخار را زير سايه شمشيرهاي آخته داد، و آن را بر سازش با بيداد و فريب برگزيد، پدر يکتاپرستان گيتي حسين(عليه السلام)، فرزند رشيد علي(عليه السلام) است. استبدادگران اموي به آن شخصيت تسخير ناپذير و يارانش امان دادند، امّا او بدان دليل که نمي خواست در برابر ذلّت و بيداد سر خم کند، و نيز بيم آن داشت که اگر با پذيرش امان نامه کشته هم نشود، ذلّت بر او و ديگر آزاد منشان رهرو راهش از سوي «عبيد» و ديگر خودکامگان سياهکار و حقير تحميل گردد، مرگ پر عزّت و افتخار را بر زندگي ذليلانه برگزيد"

2ـ شاعر دانشمند «ابونصر سعدي» از سرايندگان نامدار قرن چهارم در وصف آزادگي و عزّتمندي حسين(عليه السلام) از جمله چنين مي سرايد:
الْحسينُ الَّذِي رَأي الْمَوتَ فِي الْعِزِّ *** حَياةً وَالْعِيشَ فِي الُّذلِ قَتْلاً  ...[1]
"حسين (عليه السلام) همان کسي است که مرگ با عزّت و آزادگي را زندگي حقيقي مي نگريست و زندگي باذلّت و حقارت را مرگ "

3ـ از «مصعب بن زبير» آوردهاند که وقتي «سکينه» دخت آزاده حسين(عليه السلام) و همسر ارجمند خويش را اندوهزده ديد، گفت:
"لَمْ يَبْقِ اَبُوکِ لِابْنِ حُرّة عُذْراً." [[2
" پدرت حسين (عليه السلام) ديگر براي هيچ آزادمنش و آزادي خواهي عُذر سکوت و سازش با استبداد و ذلّت را باقي نگذاشته است! "

4ـ نيز پس از فروپاشي ياران و همراهانش هنگامي که ديد ديگر يار و ياوري ندارد، به خواندن اين شعر حماسي پرداخت:
فإِنَّ الْأُلي بِالطَّفِّ مِنْ آلِ هاشِمِ *** تَأَسَّوا فَسَنُّوا لِلْکِرامِ التّأَسِّيا[3 [
" آن پيشتازان راه آزادي و عدالت که در کرانه هاي فرات در برابر استبداد و تحميل سرفرود نياوردند، براي همه صاحبان عزّت و شرف، نمونه و الگوي جاودانه اي به يادگار نهادند و به صورت آموزگار و مقتداي شکست ناپذير براي همه آزادمنشان جلوه کردند."

5ـ سراينده و دانشمند بزرگ «شيخ کاظم ارزي» که روزي با تعمق در جلوه ها و نُمودهاي عزّت و آزادگي عاشورا دگرگون شده بود، شعري سرود که يک بند آن اين گونه است:
قَدْ غَيَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جـارِحَة
اِلاّ الْمَکارِمَ فِي اَمْن مِنَ الْغِيَرِ ...

" نيزه هاي بيداد استبدادِ عنان گسيخته و بي مهار توانست همه اندام و اعضاي پيکر آن آزادمنشان عدالتخواه را دگرگون سازد; امّا اراده شکست ناپذير و منش بزرگوارانه و مترقي و همّت والاي آنان را هر گز نتوانست تغيير دهد "
هنوز سراينده اين شعر، آن را براي کسي نخوانده بود که يکي از آشنايان او در عالم رؤيا ريحانه سرفراز پيامبر فاطمه (عليها السلام) را ديد که آن حضرت به او فرمود: برو و اين سروده را از «شيخ کاظم ارزي» بگير!
او از خواب بيدار شد و شگفت زده راه خانه شاعر را در پيش گرفت و با اين که با او ميانه خوبي نداشت به در خانه اش آمد و گفت: هان اي دوست عزيز!خوب بشنو ببين تو اين شعر را سرودهاي؟
قَدْ غَيَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جـارِحَة
ِلاّ الْمَکارِمَ فِي اَمْن مِنَ الْغِيَرِ
...
او غرق در حيرت شد و پاسخ داد آري! امّا هنوز آن را براي کسي نخواندهام، تو را به خدا بگو تو از کجا خبر داري و آن را از کجا به دست آوردهاي؟!
او گفت: من در عالم رؤيا فاطمه (عليها السلام) را ديدم وآن حضرت اين شعر را براي من خواند و فرمود: برو اين سروده را از «شيخ» بگير! و من پس از اين که از خواب بيدار شدم راه خانه تو را در پيش گرفتم.[4 [

 شکوه صلابت و آزادگي نهضت عزّت ساز عاشورا در نگاه دشمن

اسناد حماسه ساز عاشورا نشانگر اين حقيقت است که حسين(عليه السلام) و ياران آزاده اش در گذر زمان در برابر استبدادي ددمنش و خونخوار و سپاهي دژخيم و بي شمار در بياباني خشک و سوزان رو به رو شدند.
دشمن هر آن چه در توان و امکان داشت بسيج کرد و با همه امکانات از جنگ رواني وبمباران دروغ و تحريف و کتمان حقايق و ترور شخص و هدف تا بستن آب بر روي کودکان و بيماران، خشونت و بي رحمي بي حد و مرز و کشتن و اسب تاختن بر بدنها و شکنجه و مثله کردنها و با آنچه در تصور نمي گنجد کوشيد تا نهضت آزادي خواهانه و ذلّتستيز عاشورا را به پذيرش تسليم و تحقير و رأي دادن به مديريت به سبک استبدادي و امضاي اسارت مردم مجبور سازد، امّا سرانجام در برابر اراده شکست ناپذير حسين (عليه السلام) جز شکست و رسوايي ابدي چيزي ندرويد!
اين حقيقت درخشان حتي در گزارش و سخنان دشمن نيز آمده است; به عنوان نمونه:
1ـ" حُميد بن مسلم" از گزارشگران رويداد عاشورا در وصف شکوه و شکست ناپذيري پيشواي آن مي گويد:

" فَوَاللّهِ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمالُ هِيْبَتِهِ عَنِ الْفِکْرَةِ فِي قَتْلِهَ." [5 [
" به خداي سوگند که فروغ فروزان سيماي حسين و جمال و هيبت او به گونه اي مرا مجذوب و واله ساخته بود که انديشه کشتن او را از ياد بردم!" [[6
2ـ پس از رويداد جانسوز عاشورا، يکي از منتقدان، برخي از سپاه شوم اموي را نکوهش کرد که ننگ و نفرين بر شما! چگونه فرزندان پيامبر را آن گونه ناجوانمردانه قتل عام کرديد؟
او پاسخ داد:
" دوست من! بيهوده سخن مگو! اگر تو نيز آن روز آنچه را ما با آن روبه رو شديم مي ديدي، جز جنايت و بيدادي که از ما سر زد از تو سر نمي زد; چرا که ما باگروهي کم شمار رو به رو شديم که دستهايشان بر قبضه شمشير بود و شيرآسا از هر سو، جنگاوران و رزمندگان را به خاک هلاک مي افکندند و خودرا بي هيچ هراسي به درياي مرگ مي زدند! آنان مردمي بودند که نه در برابر ثروت و مقام سر فرود ميآوردند و نه امان و امان نامه و نه زور و خشونت و مرگ! چيزي نمي توانست ميان آنان و مرگ هدفدار يا چيرگي بر حکومت مانع شود و اگر ما اندکي در برابر آن اراده هاي مصمم و شکست ناپذير کوتاه مي آمديم جان همه سپاه اموي را مي گرفتند! با اين وصف اي بي مادر! ما تيره بختان چه مي توانستيم انجام دهيم؟" [[7

3ـ پس از ورود کاروان اسيران به کاخ پوشالي «عبيد» در کوفه، او بر آن شد تا با تحريف و دجالگري، ننگ کشتار پيشواي آزادي و ياران آزادي خواه او را از دامان خود و رژيم خودکامه اموي بزدايد و کار را به تقدير و خواست خدا نسبت دهد، که امام سجّاد(عليه السلام) با اين که جسم نازنينش در بند بود، با به هيچ انگاشتن خشونت و بيداد حاکم، لب به بيان حقيقت گشود و روشنگري کرد که آنان را نه خدا، که سپاه استبداد قتل عام کرد!
اين جا بود که آتش کينه و خشم «عبيد» از منطق ستم ستيز و روح تسخيرناپذير نهضت عاشورا زبانه کشيد و نعره برآورد که تو هنوز هم جرأت و جسارت آن را داري که در تالار کاخ من، هر چه گويم، پاسخ دهي و از برنامه و راه و رسم پدرت دفاع کني؟!
بدينسان خشن ترين دژخيم استبداد لب به عزّت و شکست ناپذيري نهضت عاشورا گشود و به واماندگي و شکست خشونت و استبداد، اعتراف کرد.

4ـ هنگامي که پيشواي آزادي گام به ميدان دفاع نهاد، پس از روزها تشنگي و تلاش و بدرقه دردناک ياران راه و تحمل آن شرايط دشوار محاصره و پيکار نابرابر، طبق روال عادي بايد خسته و تسليم پذير و داراي روحيهاي درهم شکسته باشد و در برابر ده ها هزار نفر دستها را به نشان تسليم بالا برد، اما شگفتا! که وقتي سپاه استبداد با او رو به رو شد، شهامت و شجاعت و قدرتي را در برابر خود يافت که هرگز تصور نمي کرد! هر کس به انگيزه شرارت پيش رفت، لحظهاي مهلت نيافت; از اين رو «عمر بن سعد» فرياد کشيد: مادرهايتان در مرگتان بگريند، مي دانيد به جنگ چه کسي رفتهايد؟ اين فرزند بزرگترين قهرمان اسلام و کشنده عرب است; «هذا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ.»[[8


بدينسان به شکوه و شکستناپذيري آن حضرت اعتراف کرد.

5ــ "شمر"، خشن ترين فرمانده سپاه استبداد در اعتراف به آزادگي و شکست ناپذيري حسين (عليه السلام) گفت: به خداي سوگند که او روح تسخير ناپذير پدرش علي را در کالبد دارد.[[9
بدينسان نهضت عاشورا نه تنها در منطق و منش، سربلند و سرفراز درخشيد که در جهاد و دفاع نيز شکست ناپذير شد.

پي نوشت ها:


--------------------------------------------------------------------------------

[1]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 3، ص 245.
[2]ـ پرتوي از عظمت حسين(عليه السلام)، ص 429.
[3]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 3، ص 248.
[4]ـ از مدينه تا کربلا، ص 206.
[5]ـ قصّه کربلا، ص 449.
[6]ـ آنان که به چشم خويش ديدند تو را
                               رفتند و به پاي دل رسيدند تو را
      و آن کـوردلان که بـر دلت تيـر زدند
                               ديـدند تـو را ولـي نديـدند تـو را!
[7]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 3، ص 263.
[8]ـ بحارالانوار، ج 45، ص 50.
[9]ـ بحارالانوار، ج 45، ص 50.