سپهسالار عشق

شناسه نوشته : 4179

1370/01/01

تعداد بازدید : 1126

سپهسالار عشقمقدمه

زندگاني حضرت ابوالفضل(ع) دائرة ‏المعارفي است که چگونه زيستن و آگاهانه رفتن را به ما مي‏آموزد و فرصت دستيابي به مقام آدميت را هموار مي‏سازد.

در اين نوشتار، از رهگذر تربيت عباس(ع)، پرتوي از فروغ معنويت امام علي(ع) و جلوه‏اي از روشني ولايت ام ‏البنين عليها السلام  در پرورش فرزند، نصيب انسان مي‏شود و آينه‏ اي از روشنايي فضايل حضرت ابوالفضل (ع) ديدگان آدمي را نوراني مي‏کند.

با هم به مدينه مي‏رويم تا از کوچه  بني‏هاشم به سراي اميرمؤمنان (ع) پاي دل گذاريم و از آغازين لحظه ‏هاي زندگاني پور دلبندش عباس(ع) با او همراه شويم.

 

طلوع ماه در مدينه

زمين مدينه با نيم ‏نگاه خورشيد روشنايي مي‏گرفت و تابش طلايي آفتاب، جمعه، چهارمين روز شعبان سال‏26 هجري را نوري ديگر مي‏بخشيد.(1) بلور دل هاي شيفتگان اميرالمؤمنين علي(ع) لبريز از شور و عشق شده بود و آغوش کوچه  بني‏هاشم به روي زائران خانه حضرت گشاده مي‏نمود. چهره علاقه ‏مندان اهل بيت عليهم السلام  را شبنم شادي فرا گرفته بود و براي ديدار نورسيده مولاي خويش بر يکديگر پيشي مي‏گرفتند. شور و هلهله خانه علي(ع) و فاطمه کلابيه‏ را فرا گرفته بود و نگاه همگان به سخاوت لبان مولا بود تا انتخاب نام طفل را نظاره کنند و شيريني اولين کلام او را بيابند.

در اين هنگام مادر کودک، ام ‏البنين عليهاالسلام  نوزاد را به علي(ع) تقديم کرد. امام فرزند دلبند خود را به سينه چسباند، با صدايي آسماني در گوش راست فرزند، اذان و در گوش چپش اقامه گفت تا در گلستان وجود او شاخسار ايمان و عشق به «توحيد» و «نبوت‏» نمايان شود؛ تا از بلنداي همتش آبشار شوق به «امامت‏» جاري شود و تا هميشه ايام در سايه ‏سار «ولايت‏» سروي سبز باشد. (2)

چون نسيم اذان و اقامه بر روان پاک و سپيد طفل وزيد، امام(ع) با واژه‏اي مهرآفرين و روح ‏افزا، نام فرزند را بر لب آورد: «عباس‏» يعني شير بيشه شجاعت و قهرمان ميدان نبرد.  دلاوري از شجاعان اسلام و قهرماني که در برابر باطل و ستم، عبوس و خشمگين است و در مقابل خير و نيکي، شادان و متبسم.(3)

رواق چشمان اطرافيان را هاله ‏اي از عشق و اميد فرا گرفته بود. فاطمه کلابيه بيش از ديگران از خشنودي امام علي (ع) شادمان و خرسند بود.

در اين لحظه، الماس بوسه علي(ع) بر بلور وجود طفل نشست و پيکر کوچک عباس با اولين نوازش و عاطفه آشنا شد؛ اما اين شادماني لحظاتي بعد با توفان غم درهم پيچيده شد. ناگهان گوهر اشک از ديدگان اميرمؤمنان(ع) پديدار شد، صداي گريه آن حضرت دلها را مالامال از اندوه ساخت و فرمود: (4) گويا مي‏بينم اين دستها يوم الطف (5) در کنار نهر فرات در ياري برادرش حسين از بدن جدا خواهد شد.

 

هفتمين روز ميلاد

حضرت علي(ع) در هفتمين روز ميلاد، فرزند دلبند خود را طلب نمود. طبق سنت پسنديده اسلام، موهاي زيبايش را تراشيد و هم وزن آنها، طلا يا نقره به مستمندان داد.(6) سپس گوسفندي، به عنوان عقيقه، ذبح کرد تا به برکت آن صدقات و اين قرباني، پيکر پاک عباس عزيز پا برجا و سالم ماند و ايام زندگاني‏اش طوباي برکاتي جاودان شود.(7)

گفتار امام(ع) و نام حماسي نوزاد، دفتر طلايي خاطرات او را در مقابل ديدگان آشنايان مي‏گشود. از اين ‏رو بر بينش علي(ع) آفرين مي‏گفتند و انتخاب عقيل را مي‏ستودند.

آنها از روزي ياد مي‏کردند که اميرمؤمنان(ع) برادرش عقيل را طلبيد تا از بلنداي «علم انساب‏» نگاهي به قبايل مختلف بيافکند، خانواده ‏اي شجاع را انتخاب کند و انگشت اشاره بر بانويي پاک و عفيف ‏نهد تا فرزنداني دلاور، سرآمد و شيردل به دنيا آورد.

پس از مدتي تحقيق و ژرف نگري، عقيل « فاطمه کلابيه‏» (ام ‏البنين) را برگزيد. (8)

 

کودکي عباس عليه السلام

در روزهاي کودکي عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايي و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهي و رفتار آسماني‏اش بر وي تاثير مي‏نهاد. او از دانش و بينش علي(ع) بهره مي‏برد. حضرت درباره تکامل و پويايي فرزندش فرمود: "ان ولدي العباس زق العلم زقا؛ همانا فرزندم عباس در کودکي علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مي‏گيرد، از من معارف فرا گرفت."(9)

در آغازين روزهايي که الفاظ بر زبان وي جاري شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يک.

عباس گفت: يک

حضرت ادامه داد: بگو دو

عباس خودداري کرد و گفت: شرم مي‏کنم با زباني که خدا را به يگانگي خوانده ‏ام، دو بگويم. (10)

پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اي پاک و مبارک براي ايام نوجواني و جواني عباس فراهم کرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگي باشد. گاه که علي(ع) با نگاه بصيرت‏ خود آينده عباس را نظاره مي‏کرد، با لبخندي رضايت ‏آميز، سرشک غم از ديدگان جاري مي‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مي‏پرسيد، مي‏فرمود: دستان عباس در راه ياري حسين(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مي‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ‏ابي‏طالب در بهشت پرواز کند. (11)

 

ايام نوجواني و جواني

محبت پدري گاه علي(ع) را بر آن مي‏داشت تا پاره پيکرش را ببوسد (12) ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامي آشنا سازد. از اين رو لحظه‏اي عباس را از خود دور نمي‏ساخت. فرزند پاکدل علي(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن (13) در کنار او حضور داشت.

در ايام دشوار خلافت، لحظه ‏اي از وي جدا نشد (14) و آنگاه که در سال‏37 هجري قمري جنگ صفين پيش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اي جاويد آفريد. (15)

 

کنيه هاي مهرافروز

ديباچه صفات اخلاقي افراد و فهرست فضايل معنوي انسانها در کنيه آنان نمايان است. عباس(ع) انساني آسماني بود که بلنداي عظمتش کنيه‏ هاي بسياري براي او رقم زند. «ابوالفضل‏» مشهورترين کنيه اوست.(16) اين کنيه برخي از صاحبنظران را بر آن داشت تا شعاع چشمگير شخصيت عباس را بستر اين واژه بدانند. ويژگي هاي دوران کودکي و شکوهمندي روح‏ افزاي نوجواني او نشان از بزرگي مقام وي داشت. بسياري از فرهيختگان و شعرا بهره ‏مندي از فضايل فراوان را علت اين لقب دانسته ‏اند. (17)

از سوي ديگر، پاره ‏اي از محققان و انديشمندان بهره‏ مندي از نعمت وجود فرزندي به نام «فضل‏» را دليل اين کنيه شمرده‏ اند.

«ابوالقاسم‏» کنيه اي ديگر است. مورخان، با دقت در واژه‏هاي معرفت ‏آفرين زيارت اربعين، اين کلمه را کنيه آن حضرت دانسته ‏اند. آنجا که جابر انصاري خطاب به اين رادمرد الهي مي‏گويد:

السلام عليک يا اباالقاسم، السلام عليک يا عباس بن‏ علي ؛ سلام بر تو، اي پدر قاسم؛ سلام بر تو، اي عباس بن‏ علي. (18)

 

القاب تابناک

1. قمر بني‏هاشم (19)

بهره‏ مندي بسيار عباس از جمال و جلال و سيماي سپيد و زيبا و سيرت سبز و نوراني، زمينه ‏ساز اين لقب است.

2. باب الحوائج (20)

کريمي از دودمان کريمان که چون حاجتمندي سوي او روي کند، خواسته‏ هايش را برآورده مي‏سازد.

3. طيار (21)

بيانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاي عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهيد (22)

شهادت، که نشان نمايان ابوالفضل(ع) است و در چهره حيات او درخشندگي بسيار دارد، زمينه ‏ساز اين لقب است.

5. سقا (23)

دلاوري عباس در صحنه هاي حيرت‏ آور آبرساني به تشنگان، سبب اين لقب شد.

6. عبد صالح (24)

لقبي که حضرت صادق(ع) در زيارت عموي گرانقدرش بدان اشاره دارد: السلام عليک ايها العبد الصالح.؛ سلام بر تو، اي بنده صالح خدا.

7. سپهسالار

صاحب لواء يا سپهسالار لقب بزرگترين شخصيت نظامي است و عباس در روز عاشورا اين لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار

يادآور دلاوري و حفظ  لشکر در برابر دشمن است. علمداري عباس(ع) اين لقب را برايش به ارمغان آورد.

9. ابوقربه (صاحب مشک)، عميد ( ياور دين خدا)، سفير( نماينده حجت ‏خدا)، صابر( شکيبا)، محتسب ( به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مستعجل ( تلاشگري مهربان در برآوردن حاجات ديگران) و ... از ديگر لقب هاي ابوالفضل است. 

 

حضرت عباس در کلام معصومان

کلام معصومان عليهم السلام  درباره شخصيت‏ حضرت ابوالفضل(ع) طلوعي ديگر از معرفت در آسمان دل ها مي‏آفريند. نخست در محضر دخت آفتاب حضرت زهرا(س) مي‏نشينيم و از آن هنگام مي‏گوييم که در هنگامه قيامت، رسول اکرم اسلام (ص)، علي(ع) را مي‏طلبد و مي‏فرمايد: نزد فاطمه برو و به او بگو آنچه براي شفاعت [گناهکاران] در اين روز بزرگ فراهم ساخته، حاضر کند.

پاک بانوي آفرينش در جواب حضرت مي‏فرمايد: اي اميرمؤمنان، دو دست ‏بريده پسرم عباس براي مقام شفاعت من کافي است. (25)

امام سجاد (ع) در سخني کوتاه، بلنداي عظمت مقام عمويش ابوالفضل(ع) را چنين بيان مي‏کند:

خداوند عمويم عباس بن‏ علي را رحمت کند؛ به تحقيق که ايثار و جانبازي کرد؛ جنگ ‏نماياني کرد و خود را فداي برادرش ساخت تا دستانش قطع شد. خداوند در برابر اين فداکاري - به سان عمويش جعفر طيار-  دو بال به او عنايت کرد تا به ياري آنها همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالي مقامي دارد که تمامي شهيدان، در روز قيامت، بر او غبطه مي‏خورند و رسيدن به آن مقام را آرزو مي‏کنند. (26)

امام صادق(ع) در عباراتي روشن و معرفت‏ آموز عمويش عباس بن‏ علي(ع) را صاحب صفات زير مي‏شمرد:

1. بصيرت نافذ؛ 2. بينش عظيم؛ 3. ايمان بسيار و محکم؛ 4. جهاد در محضر امام حسين(ع)؛  5. جانبازي و ايثار؛ 6. شهادت در راه امام خود؛ 7. تسليم در برابر جانشين رسول خدا(ص)؛  8. تصديق امام حسين(ع)؛ 9. وفاداري؛ 10. خيرخواهي امام؛ 11. تلاش تا آخرين حد و ... (27)

در آخرين فراز از اين نوشتار، در تابش آفتاب کلام حضرت مهدي (ع) قرار مي‏گيريم و با ديدگاه آن حضرت درباره سپهسالار عشق آشنا مي‏شويم:

" سلام بر ابوالفضل، عباس، پور اميرمؤمنان(ع)؛ آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنيا را وسيله آخرت خود قرار داد و فداي برادرش شد. او که نگهبان بود و بسيار کوشيد تا آب را به لب تشنگان برساند و دو دستش در جهاد في سبيل‏الله قطع شد. خداوند قاتلان او يزيد بن ‏رقاد و حکيم بن ‏طفيل طائي را از رحمت‏ خويش دور سازد. (28)

 

قبر در وسط آب

آية ‏الله حاج سيد عباس کاشاني حائري نقل مي‏کرد: « روزي در خانه آية‏ الله العظمي حکيم (29) بودم که کليد دار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه ‏السلام، تلفن کرد و گفت: سرداب مقدس ابوالفضل عليه‏ السلام  را آب گرفته و بيم آن مي‏رود که ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره‏ ها نيز آسيب کلي وارد شود، شما کاري بکنيد.

آية‏الله حکيم فرمودند: من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد. آنگاه  گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه ‏السلام  رفتيم، آن مرجع بزرگ براي بازديد به‏ طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او آمديم، اما همين ‏که چند پله پايين رفتند، ديدم نشستند و با صداي بسيار بلند که تا آن روز نديده بودم، شروع به گريه کردند. همه شگفت ‏زده و هراسان شديم که چه شده است؟ من گردن کشيدم ديدم شگفتا منظره عجيبي است که مرا هم گريان ساخت.

قبر شريف حضرت ابوالفضل عليه‏ السلام، در ميان آب مثل جايي که از هر سو به وسيله ديوار بتني بسيار محکم حفاظت‏ شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن را نمي‏گرفت. درست همانند قبر سالارش حسين عليه‏السلام، که متوکل عباسي بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيشروي نکرد. (30)

 

پي نوشت ها:

1- بطل العلقمي، عبدالواحد المظفر، ج 2، ص‏6/ اعيان الشيعه، سيد محسن امين، (ده جلدي)، ج‏7، ص‏429.

2- مولد العباس بن‏ علي(ع)، محمدعلي الناصري، ص‏46/ قمري بني‏هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص‏17.

3- العباس بن ‏علي، ص 25/ زندگاني قمر بني‏هاشم، صص‏53 - 54. 4- همان.

5- روز کربلا (عاشورا).

6- خصائص العباسيه، ص‏119/ زندگاني قمر بني‏هاشم، ص‏53.

7- العباس بن‏ علي، ص 25.

8- برخي از مورخان ازدواج اميرمؤمنان علي(ع) با ام ‏البنين را پس از وفات فاطمه زهرا(س) مي‏دانند و بعضي ديگر معتقدند اين وصلت‏ خجسته پس از ازدواج علي(ع) با امامه صورت گرفته است.

9- ثمرات الاعواد، ج 10، ص 105/ مولد العباس بن‏ علي(ع)، ص 62.

10- فرسان الهيجاء، ج 1، ص 190/ مستدرک وسائل الشيعه، ج‏3، ص 815.

11- قمر بني‏هاشم، ص‏19/ مولد العباس بن‏ علي(ع)، ص 60.

12- مولد العباس بن‏ علي(ع)، ص 60.

13- همان، ص‏63.

14- بطل العلقمي، ج 2، ص‏6.

15- وسيلة الدارين، ص‏269/ مولد العباس بن‏ علي (ع)، ص 64.

16- مولد العباس بن‏ علي(ع)، ص‏56/ مقاتل الطالبين، ص‏89.

17- سر السلسله و عمدة الطالب، ص‏356/ العباس، ص 80 - 81.

18- العباس، ص 80/ بحارالانوار، ج 101، ص 330.

19- سپهسالار عشق، احمد لقماني، ص 32.

20- العباس بن‏علي(ع)، ص 30.

21- بطل العلقمي، ج 2، ص 108 -109.

22- همان.

23- العباس بن‏ علي(ع)، ص 35.

24- همان، ص 124.

25- مولود العباس بن‏ علي(ع)، ص 88.

26- خصال صدوق، ج 1، ص 68/ بحارالانوار، ج 22، ص 274.

27- مولد العباس بن‏ علي(ع)، ص‏97/ العباس بن‏ علي، ص‏36 و 42.

28- بطل العلقمي، ج 2، ص 311/ مولد العباس بن ‏علي(ع)، ص 98/ العباس بن‏ علي(ع)، ص 41 و 42.

29- از مراجع تقليد در نجف اشرف.

30- کرامات الصالحين، ص‏286، به نقل از: کرامات العباسيه ( معجزات حضرت اباالفضل عليه ‏السلام)، علي ميرخلف ‏زاده، ص‏92.